فضای مجازی | حلقه نیویورک
مهدی نصیری: یکی از فعالیتهای حلقه نیویورک دعوت از برخی چهرههای سیاسی به آمریکا و تور نیویورک گردی برای تعدیل مواضع ضد آمریکایی بود.
به گزارش خبرگزاری رسا، مهدی نصیری پژوهشگر حوزه دین و اندیشه و مدیرمسؤول سابق روزنامه کیهان در تازهترین بخش از خاطرات خود از دوران حضور در کیهان، در کانال شخصی خود در فضای مجازی نوشت:
پس از انقلاب حلقههای متعدد فکری و سیاسی در جمهوری اسلامی شکل گرفت که گاه بر آنها عنوان حلقه داده شد و گاه داده نشد.
دو حلقه مشهور و مؤثر از این حلقهها یکی حلقه کیان با محوریت نشریه کیان و ترویج آرای دکتر سروش و جریان روشنفکری دینی بود و دیگری حلقه نیویورک با محوریت آقایان کمال و صادق خرازی و محمد جواد ظریف بود.
در سال ۷۱ توفیق دیدار با آقای دکتر کمال خرازی نصیب بنده شد البته در تهران و نه نیویورک.
روزنامه کیهان که در دوران مدیریتم خط عدم سازش و گفتوگو با آمریکا را دنبال میکرد، طبیعی بود که به فعالیتهای این حلقه حساس باشد و بعضاً مطالبی را در انتقاد از آن منتشر کند؛ و البته از جمله انتقادات مطرح شده بکار گیری غیر قانونی آقای ظریف (به دلیل عدم خدمت سربازی) در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک بود.
انتشار این مطالب منجر به شکایت بردن جناب خرازی به دفتر رهبری شد و بعد توصیه دفتر به کیهان که نشستی با آقای خرازی گذاشته شود و از نزدیک تبادل آرا شود.
این جلسه با حضور کمال خرازی و بنده به عنوان مدیر مسئول و آقایان معلی (عضو شورای سردبیری کیهان) رحیم پور ازغدی (از مشاوران و نویسندگان کیهان) احمد پورنجاتی (از معتمدین دفتر رهبری) در مؤسسه کیهان برگزار شد و گفتگوهایی رد و بدل شد.
نکته قابل توجه در جمع بندی بحثها این بود که جناب خرازی به بنده و جمع توصیه کردند که لازم است دیداری از نیویورک و آمربکا داشته باشیم.
پرسیدیم: ربط این توصیه با مذاکرات امروز ما چیست؟ ایشان لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: توصیه میکنم دیداری داشته باشید، بد نیست.
البته در همان جلسه حدس زدیم که مقصود جناب خرازی از این توصیه و دعوت چیست.
مقصود به طور واضح این بود که دیدار از نیویورک و آمریکا میتواند به تعدیل مواضع شما نسبت به آمریکا منجر شود و طبعاً دیگر این قدر از سیاست خارجی هاشمی و ولایتی انتقاد نخواهید کرد.
بعداً معلوم شد یکی از فعالیتهای حلقه نیویورک دعوت از برخی چهرههای سیاسی و عناصر مؤثر به خصوص برخی عناصر رادیکال به آمریکا و تور نیویورک گردی برای تعدیل مواضع ضد آمریکایی بوده و البته توفیقاتی هم در این عرصه کسب کردهاند.
آقای نادر طالب زاده نیز بعداً برای من تعریف کرد که وقتی برای ساخت مستند ساعت ۲۵ (با مضمون انعکاس فقر و بی خانمانی در جامعه آمریکا) به آمریکا رفته بود، برای استمداد و طلب همکاری به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل مراجعه میکند و وقتی درخواستش را مطرح میکند، یکی از کارمندان ارشد دفتر و عضو حلقه نیویورک، پرده پنجرهای را که در خیابان منهتن نیویورک باز میشد بالا میزند و به طالب زاده میگوید: "برجها را میبینی؟ بیا از عقل در جامعه آمریکا فیلم بساز و نه فقر"!
و او ظاهراً نمیدانست که طالب زاده بزرگ شده در آمریکاست و کمبودی در برج بینی و زرق و برق تمدن غربی و آمریکایی ندارد و این برخی ندید بدیدهای سیاسی بودند که با سفر به نیویورک و چرخ زدن در منهتن و برخی دیگر از خیابانهای پر زرق و برق دیگر (و البته نه منطقه فقیر و خشونت زده هارلم)، افسون میشدند و در برگشت از آمریکا به عقلانیت مورد نظر حلقه نیویورک میرسیدند.
در هر صورت برخی کارهای سنجیده و فکر شده در دهه شصت و هفتاد در جمهوری اسلامی خوب! به بار نشست که از جمله آنها فعالیت حلقه نیویورک بود و اعضای حلقه همچنان از معتمدین و فعالان سیاست خارجی نظام هستند. /۱۰۱/۹۶۹/م
پس از انقلاب حلقههای متعدد فکری و سیاسی در جمهوری اسلامی شکل گرفت که گاه بر آنها عنوان حلقه داده شد و گاه داده نشد.
دو حلقه مشهور و مؤثر از این حلقهها یکی حلقه کیان با محوریت نشریه کیان و ترویج آرای دکتر سروش و جریان روشنفکری دینی بود و دیگری حلقه نیویورک با محوریت آقایان کمال و صادق خرازی و محمد جواد ظریف بود.
در سال ۷۱ توفیق دیدار با آقای دکتر کمال خرازی نصیب بنده شد البته در تهران و نه نیویورک.
روزنامه کیهان که در دوران مدیریتم خط عدم سازش و گفتوگو با آمریکا را دنبال میکرد، طبیعی بود که به فعالیتهای این حلقه حساس باشد و بعضاً مطالبی را در انتقاد از آن منتشر کند؛ و البته از جمله انتقادات مطرح شده بکار گیری غیر قانونی آقای ظریف (به دلیل عدم خدمت سربازی) در دفتر نمایندگی ایران در نیویورک بود.
انتشار این مطالب منجر به شکایت بردن جناب خرازی به دفتر رهبری شد و بعد توصیه دفتر به کیهان که نشستی با آقای خرازی گذاشته شود و از نزدیک تبادل آرا شود.
این جلسه با حضور کمال خرازی و بنده به عنوان مدیر مسئول و آقایان معلی (عضو شورای سردبیری کیهان) رحیم پور ازغدی (از مشاوران و نویسندگان کیهان) احمد پورنجاتی (از معتمدین دفتر رهبری) در مؤسسه کیهان برگزار شد و گفتگوهایی رد و بدل شد.
نکته قابل توجه در جمع بندی بحثها این بود که جناب خرازی به بنده و جمع توصیه کردند که لازم است دیداری از نیویورک و آمربکا داشته باشیم.
پرسیدیم: ربط این توصیه با مذاکرات امروز ما چیست؟ ایشان لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: توصیه میکنم دیداری داشته باشید، بد نیست.
البته در همان جلسه حدس زدیم که مقصود جناب خرازی از این توصیه و دعوت چیست.
مقصود به طور واضح این بود که دیدار از نیویورک و آمریکا میتواند به تعدیل مواضع شما نسبت به آمریکا منجر شود و طبعاً دیگر این قدر از سیاست خارجی هاشمی و ولایتی انتقاد نخواهید کرد.
بعداً معلوم شد یکی از فعالیتهای حلقه نیویورک دعوت از برخی چهرههای سیاسی و عناصر مؤثر به خصوص برخی عناصر رادیکال به آمریکا و تور نیویورک گردی برای تعدیل مواضع ضد آمریکایی بوده و البته توفیقاتی هم در این عرصه کسب کردهاند.
آقای نادر طالب زاده نیز بعداً برای من تعریف کرد که وقتی برای ساخت مستند ساعت ۲۵ (با مضمون انعکاس فقر و بی خانمانی در جامعه آمریکا) به آمریکا رفته بود، برای استمداد و طلب همکاری به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل مراجعه میکند و وقتی درخواستش را مطرح میکند، یکی از کارمندان ارشد دفتر و عضو حلقه نیویورک، پرده پنجرهای را که در خیابان منهتن نیویورک باز میشد بالا میزند و به طالب زاده میگوید: "برجها را میبینی؟ بیا از عقل در جامعه آمریکا فیلم بساز و نه فقر"!
و او ظاهراً نمیدانست که طالب زاده بزرگ شده در آمریکاست و کمبودی در برج بینی و زرق و برق تمدن غربی و آمریکایی ندارد و این برخی ندید بدیدهای سیاسی بودند که با سفر به نیویورک و چرخ زدن در منهتن و برخی دیگر از خیابانهای پر زرق و برق دیگر (و البته نه منطقه فقیر و خشونت زده هارلم)، افسون میشدند و در برگشت از آمریکا به عقلانیت مورد نظر حلقه نیویورک میرسیدند.
در هر صورت برخی کارهای سنجیده و فکر شده در دهه شصت و هفتاد در جمهوری اسلامی خوب! به بار نشست که از جمله آنها فعالیت حلقه نیویورک بود و اعضای حلقه همچنان از معتمدین و فعالان سیاست خارجی نظام هستند. /۱۰۱/۹۶۹/م
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
خوب حالا که چی. قدری هم از نظرات متقدانتون بزنین خوب.
پاسخ
اصلاح طلبان نو اندیش دینی معتقدند که میراث فکری جهان اسلام به بن بست رسیده است و در ارائه راه حل برون رفت از این بن بست فکری جهان اسلام، غلبه فهمشان با روشنفکری آنان است تا مبانی دینی؛ این گروه در رویارویی تمدنی با غرب، اشکال را وارد دانسته، خیلی راحت عقب می نشینند، تلاش می کنند تفسیر نوینی از دین ارائه دهند.
پاسخ